فرنیافرنیا، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 20 روز سن داره

...Baby's loading

تو دختری کوچولوی محبوب ِ من

سلام دخترم، دوشنبه ی هفته ی پیش بود که سونو داشتم  دکتر گفت تو دختری، ذوق کردم. دختر بودن تو یعنی تمام اون خواب هایی که دیدم درست بود، یعنی تو همون دختر کوچولویی هستی که من در خواب می دیدم؟ توام مثل مامان غمگین بودی. یه دختر سه چهار ساله ی غمگین که چندین بار به خوابم اومد پوست گندمی موهای مشکی نسبتا بلند و چشم های درشت. چقدر عکس سونو رو دوست داشتم، یه آدم کوچولو که جنینی خوابیده، دختر کوچولوی من :) جدیدا کما بیش متوجه حرکاتت می شم. اونها خیلی ظریفن و باید خیلی دقت کنم.  هنوز هیچ نامی انتخاب نکردیم برات و یک لیست طویل از نام های احتمالی تهیه کردیم که تقریبا هیچ کدوم هم مقبول نبود. یا من نمی پسندیدم یا بابا. شرایط افسر...
24 مرداد 1392

نینی بابا

سلام بابایی. هرروز دارم لحظه شماری میکنم برای متولد شدنت خیلی برای خواستنت و بودنت گریه کردم.  هم برای سلامتی مامان وهم برای سلامتی شما. هنوز جنسیتت رو نمیدونیم برای من اصلا فرقی نمیکنه فقط سلامتیت برام مهمه خیلی برنامها وارزوها برات دارم  از الان دارم روشون کار میکنم  من و مامان خیلی دوست داریم  راستی حواست باشه مامانو اذیت نکنیا تو مامان همه زندگیم هستید پس هم مراقب خودتو مامان باش 
23 مرداد 1392

حرف هایی که شاید بعدا بخوانی

سلام. سلام کوچولویی که اصلا مواظبت نیستم. حالم خوب نیست مامان. تو هنوز خیلی کوچولویی ولی نه اونقدر که معلوم نباشی دختری یا پسر. من هنوز نرفتیم سونو. دکتر میگه عجله نکن. احتمالا سه هفته دیگه باید انتظار بکشم تا بدونم تو دختری یا پسر. نمی تونم بگم جنسیتت برام مهم نیست. روزهای اولی که باردار بودم آرزو کردم پسر باشی تا هرگز متحمل همچین دردهایی نشی، که هرگز نخوای با یه مرد ازدواج کنی! بابا آدم بدی نیست اون فقط هرگز بلد نبوده محبت کنه. بابا روزهای اول دستشو می ذاشت رو شکمم و با تو حرف می زد، یه روز گفت:  بابا خوب، مامان بد!! وقتی با واکنش من مواجه  شد گفت شوخی کردم بی جنبه! مامان انتهای همه ی شوخی ها جدیت نهفته ست. من می خوام تو پسر ...
23 مرداد 1392
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ...Baby's loading می باشد